دوشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۲

تقديم به عزيز دلم كه ساعتهاي دوري از او برايم چون شبهاي زمستان بي نور و گرماست و لحظات با او بودنم همچون شكوفه هاي بهاري سرشار از عطر و زيبايي :

نازنين
در خلوت اين تك ستاره
كنج تاريكي در اين سوز شبانه
گرچه رويت نيست پيدا

دست يادت
لحظه لحظه
در ميان زلف اين ذهن خيال اندود پران
مي زند چنگ و ز ديده
اشك مي ريزد به دامن

ماهتاب ظلمت شبهاي سرما
آفتاب روشني بخش شب اهريمن آلوده
اي ز تو اين جام لبريز و
ز تو اين قلب روشن
آي اي شعر دل پر خواهش من

كاش تا دست نوازش
همچو مرهم بركشي بر بال زخمي
تا دوباره بال پروازم
به سوي آسمانهاي پر از شادي
گشايم

یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۲

يه خورده دير شده. ولي ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه تازه است.
مي خوام ولنتاين رو به همه اونهايي كه دلشون رو سپردند به امواج درياي عشق و مسافر جاده بي انتهاي همراهي شدند تبريك بگم.
تبريك اول رو به عزيز دلم مي گم كه با اون شيريني با هم بودن رو فهميدم .
تبريك دوم رو هم به همه شما مي گم كه صادقانه همه قلبتون رو يك جا تقديم كرديد به اون فرشته اي كه براي شما سمبل همه خوشبختيهاي دنياست.

با بهترين تبريك ها
كوهمرد عاشق

شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

بعضي ها فكر مي كنند خاتمي اگر واقعا حرفش حرفه و واقعا اين انتخابات را ناعادلانه و غير رقابتي مي دونه نبايد اول اسفند با اون خنده مليح !! هميشگي جلوي خبرنگارها ژست بگيره و رايش رو تو صندوق بياندازه .

شما چي فكر مي كنيد ؟؟؟

دوشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۲

خوشم مِِاد خاتمي رسما داره تو بي خاصيتي با کلم پخته رقابت مي کنه .
تازگي ها من رو ياد بچه اي مي اندازه که تا يک ذره شيطوني مي کنه و بهش تشر مي زنند که آروم بگير بچه فورا مي ره و گوشه ديوار دست به سينه مي شينه !!!

خاتمي و کروبي ديروز نامه اي نوشتند که انتخابات اونجوري که ما مي خواهيم نيست. ولي به هر حال برگزار مِشه.
دوستي مي گفت : آره خاتي جون ! (محفف خاتمي) تو برو ما هواتو داريم. حتما حتما هم تو انتخاباتي که امثال تو مجريش باشند شرکت مي کنيم !!!

جمعه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۲

من راي مي دهم
تو راي مي دهي
ما راي مي دهيم

آخ . پس جرا اونا كه ما مي خواستيم از صندوق نيومدند بيرون ؟ ولش كن .
انتخابات باطله . اينا هيچكدوم صلاحيت ندارند .
از اول

من راي مي دهم
تو راي مي دهي
ما راي مي دهيم

چهارشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۲

امروز یکی از مهمترین و بهترین روزهای عمر منه.
پارسال دقیقا همین روز بود که زندگی من عطر جدیدی گرفت و دنیا رو با نور جدیدی که زندگی من رو روشن کرد دیدم.
وقتی احساس کردم اونقدر قوی شدم که بتونم گردونه زندگی رو بچرخونم راهی رو شروع کردم که نتیجه این راه رو پارسال همین روز 15 بهمن دیدم.
الآن یک ساله که قدم در راه جدیدی گذاشتم . راهی که مثل یک راه کوهستانی غیر قابل پیش بینی و قشنگه .

ولی باید بهتون بگم ، وقتی باید قدم در این راه بگذارید که یک شریک دلسوز و همقدم داشته باشید . اونوقته که دیگه پیچها و گردنه های مسیر شما رو نمی ترسونه و می تونید از زیباییهای راه لذت ببرید.

خوشحالم که تو این یک سال فهمیدم که بهترین و مناسبترین همسفر رو دارم.

عزیز دلم ، از تو ممنونم که تو این یکسال همیشه همراه و همقدم من بودی و بخاطر با تو بودن همه زیباییهای زندگی مشترک رو درک کردم .

امروز یک اتفاق خوشگل دیگه هم داره :
امروز تولد عزیز دلمه !
دلم می خواد تو اوج دنیا داد بزنم :
عزیز دلم ، تولدت مبارک !

سه‌شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۲

انتخابات رياست جمهوري :

من بهترين گزينه براي رياست جمهوري هستم. چون از نظر وعده دادن به خاتمي شبيه هستم. يك ماهه مي خواهم اينجا رو آپديت كنم نمي تونم. خاتمي هم هشت ساله مي خواد يه كارايي بكنه . ولي نمي تونه . (شايد هم نمي خواد كه بتونه !!!) . حالا به نظر شما اگر من رئيس جمهور بشم با اين گندي كه خاتمي به مملكت زده اوضاع از اين بدتر مي شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟