یکشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۳

خانه تکاني

روز پيش يه سري به ليست بلاگهايي که بهشون لينک دادم زدم و همه شون رو باز کردم تا ببينم کي به کيه . خيلي جالب بود . براي اينکه غير از ۴ ۵ نفر همه دست از بلاگ نوشتن کشيدند و خداحافظي و .... . حتي بلاگ مونيرو رواني پور ، نويسنده مشهور هم چند ماهي هست که آپديت نشده . و خيلي بلاگهاي ديگه که خيلي دوستشون داشتم.
شايد واقعا اين حرف درست دراومده که بلاگ نويسي در ايران يک تبه و زود به عرق مي شينه و به هرحال کوهمرد عاشق ، اگرچه نامنظم ، ولي تو اين ۲ سال کم کم نوشته و اگر عمري باشه بازم مي نويسه.
ولي فکر کنم احتياج به يه خونه تکوني تو ليست لينکهام دارم.

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۳

حصارک

دوشنبه رفتيم حصارک . همون جاي قبلي . ولي اين بار مسير رو از جلوتر بسته بودند. چاره اي نداشتيم . يا بايد از جاي مسخره دفعه پيش مي رفتيم و يا مي رفتيم بالا و از روي يال مي رفتيم بالا. ما يال رو انتخاب کرديم.ولي بعد از مدتي به يه شيب خاکي سنگريزه اي رسيديم که بايد اريب مي رفتيم. درست پايين جايي که هفته پيش سنگ مي ريخت. با زحمت ردش کرديم. ولي از يه جايي به بعد مسير سنگريزه و خاک نرم بود . بالاي سرمون هم شيب تندي که توي خاک نسبتا سفتي بود. تصميم گرفتيم که از شيب بالا بريم. مسافتي حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر رو توي شيب حدود ۵۰ درجه بالا رفتيم. خيلي سخت بود.ولي وقتي بالا رسيديم بالاي اونجا دانشگاه آزاد بود. واقعا انگار يه شهر بالاي کوه ساختند .
خلاصه بعد از استراحت از جاده صافي راه افتاديم به سمت دره. ۲ ساعتي رفتيم تا به اول جنگلها رسيديم. خيلي خوشگل بود . لب آب جاي باصفايي نشستيم وچاي و غذا که خيلي چسبيد. ساعت ۵ هم برگشتيم به سمت دانشگاه و از جاده آسفالته اون تا نزديکيهاي ده اومديم.برنامه خوبي بود که باعث شد تواناييهامون رو بشناسيم . مخصوصا عزيز دلم که واقعا با توانايي بالاش تو کوهنوردي من رو به تعجب انداخت.خلاصه کلي کوهنورده خانومي من.

مساله اي که از اون روز ذهن من رو پر کرده ساخت دانشگاه ، اونهم بالاي کوهه . آيا واقعا اثرات اين کار بر محيط زيست ارزيابي شده ؟
آيا دفع زباله و فاضلاب يه همچين مجموعه بزرگي پيش بيني شده ؟ واقعا ضرورتي داشت که زمينهاي بکر کوه رو در اين حجم براي احداث دانشگاه تسطيح کنند ؟ اينقدر زمين تو تهران کمه ؟
چه مقدار پوشش گياهي از بين رفته ؟ حالا که ساخته شده زباله اون کجا دفع مي شه ؟ فاضلابش چي ؟ آيا فاضلاب دانشگاه به چشمه هاي کوه که آب فوق العاده گوارايي دارند راه پيدا نمي کنه ؟

مساله اي که من خودم اونجا ديدم آتش زدن حجم عظيمي زباله بود که دقيقا بالاي کوه دود رو به خورد همه مي داد. و زباله هايي که تو دامنه کوه ريخته بود که نشون مي داد زباله هاي دانشگاه بصورت اصولي دفع نمي شه .

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۳

دفاع از ايران

مي دونيد که قراره منشور حقوق بشر کوروش کبير که يکي از افتخارات همه ما ايرانيانه براي يک مدت کوتاه مهمان عزيز ما باشه و در موزه ملي ايران افتخار ديدنش رو پيدا کنيم.
به شخصه خودم افتخار مي کنم که در کشوري زندگي مي کنم که بنيانگذارش کوروشه و به لقب ايراني که روي منه مي بالم . هر چند عده اي سعي دارند که نام ايران رو به نفع اميال کثيفشون به گند بکشند.
در يکي از مزخرفترين مطالبي که خوندم ، روزنامه جمهوري اسلامي ضمن بيان اين مطلب ، تراوشات کثيف ذهن بيمارشون رو به کوروش عزيز تعميم داده بود و حرکت موزه ملي رو در جهت احياي استخوانهاي پوسيده شاهان قلمداد کرده بود .
من نمي خوام تو اين صفحه محقر از نام کوروش دفاع کنم . براي اينکه دفاع از کوروش ميداني فراختر مي خواد و آدمي پرمايه تر.
فقط تنها چيزي که مي خوام بگم حقيه که کوروش به گردن سردمداران اين نظام داره که خيلي هم ضد شاه هستند.
همه مي دونيم که اساس اين حکومت بر تعلق خاطريه که اکثريت مردم ، به مذهب شيعه دارند . وگرنه حکومت شيعه در يک مملکت سني مذهب جايي نداره و بالطبع سردمداران فعلي هم در مملکتي که مردم سني باشند محلي از اعراب ندارند.
شيعه هم اگر صفويه در ايران روي کار نيومده بود ، هنوز هم که هنوزه يه جنبش زيرزميني بود که اهالي اون همه جا تقيه مي کردند و دينشون رو مخفي مي کردند . همه ما راجع به شيعه کشي تو تاريخ زياد خونديم . شيعه اگر در عراق و افغانستان و لبنان و ... حضور داره فقط به واسطه حضور ۵۰۰ ساله شيعه در حکومت ايرانه . وگرنه هنوزم که هنوزه خيلي ها به خون شيعه تشنه هستند.
حالا سوال اينجاست که چرا شيعه در ايران تونست به قدرت برسه و در جاي ديگه نتونست ؟
و سوال ديگه اينکه چه عاملي عامل اصلي گرايش ايرانيان به شيعه شد و مانع اين شد که ما هم مثل خيلي کشورهاي ديگه چشم به دهن مفتي هاي عربستان و مصر بدوزيم تا اونها براي ما تعيين تکليف کنند ؟
جواب اين مساله خيلي ساده است . خيلي ساده و در دو کلمه خلاصه مي شه : هويت ايراني
ايراني زيرک وقتي در صدر اسلام کشور عزيزش رو زير پاي اعرابي ديد که براي ايراني هويتي بيش از يک برده قائل نبودند مگر اينکه مسلمان باشند ، براي اينکه باقيمانده فرهنگش رو از نابودي نجات بده ، به اسلام رو اورد . ولي نه اسلامي که بردگي اعراب رو در پي داشته باشه . بلکه ايراني در همه حال موضع مخالف و اپوزوسيون خودش رو حفظ کرد . سرداراني مثل طاهر و بابک خرم دين با تکيه بر همين هويت و غرور ايراني بود که تونستند خلفاي عباسي رو تحقيرآميز از اين مملکت برانند.
ايراني اسلامي رو قبول نداشت که خليفه رو تو جايگاه خدايي بنشاند و براي ايراني اطاعت رو مثل بنده واجب بدونه . براي همين ايراني به تدريج به سمت شيعه گرايش پيدا کرد تا موضع خودش رو از خليفه و جايگاه شبه خدايي اون منفک کنه . و همين تشيع مانعي شد براي جلوگيري از انقياد ايراني شيعه توسط ترکهاي عثماني . يعني در واقع هويت و غرور ايراني بودن بود که سبب به قدرت رسيدن شيعه در اين کشور شد.حالا سوال اينجاست که هويت ايراني از کجا شروع شد ؟
آيا حکومتهاي کوچک عيلامي و آشوري و ... مسبب اون بودند يا مهاجرت قوم سرسخت و مبارز آريا به ايران ؟
و آيا غير از اين است که کوروش پادشاهي بود که اين هويت رو در ايرانيان زنده کرد و با تکيه بر اون همه حکومتهاي محلي آشوبگر رو به زير لگام اطاعت کشيد ؟
آيا هنوز که هنوزه امپراطوري ايران که از چين تا سواحل مديترانه کشيده شده بود سبب غرور تک تک ما ايراني ها نيست ؟
آيا غير از اينه که کوروش ها ، داريوش ها ، خشايارها و .... کساني بودند که باعث شدند اين هويت در ما شکل بگيره ؟
آقايان ، سگ رفتاري کار آسونيه . ولي سگ هم دستي که گوشت رو به طرفش آورده گاز نمي گيره . هويت ما ، مليت ما و غرور و فرهنگ ما محصول اراده ابر مردي به نام کوروشه . چطور مي شه که شما اون رو خائن مي خوانيد و فاسد ؟
آيا اگر کوروش نبود ، امروز ايراني بود که شما قسمتي از حکومتش رو در دست بگيريد و بنيانگذارش رو خائن بدونيد ؟

شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۳

رستگارم
زانکه در درياي چشمت
غوطه خوردم
پاک گشتم

مست گشتم
از مي انگوري چشمان مستت
زانکه جام باده اينک
جاي داده در بهشتم

شورانگيزم ، بيا
من، از چراغ ديده تو
در دل شبهاي بي مهتاب
بي خودم از خويش ، مستم

پنجشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۳

يه چيزي رو نمي فهمم. چطوريه که اقدام دولت فرانسه در منع حجاب در مدارس (فقط مدارس) براي پاسداري از سکولاريسم که اساس حکومت و جامعه فرانسه بر اون بنا شده بخاطر اقليت مسلمان که حدود ۷۰ درصد اونها مهاجران عرب و الجزايري هستند ، نقض حقوق بشر و نقض آزادي و .... لقب مي گيره . ولي حجاب اجباري که ۲۶ ساله تو ايران براي مسيحيان و زرتشتيها و يهوديان و اقليتهاي ديگه و کساني که به حجاب معتقد نيستند ( و ۹۵ درصد هم بومي ايران و غير مهاجر هستند) اعمال مي شه ، هيچ منافاتي با حقوق بشر و آزادي اونها نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر اين حجاب اجباري براي حفظ اساس جامعه ايران (اسلام) است ، پس بايد بي حجابي اجباري هم براي حفظ اساس جامعه فرانسويها (سکولاريسم) قابل قبول باشه و اگر اون بي حجابي غير قابل قبوله ، پس حجاب اجباري هم توي ايران بايد غيرقابل قبول باشه .

چهارشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۳

روندن تو جاده اي که دست انداز داره گناه نيست . ولي اينکه آدم اختيار فرمون رو بسپاره به دست اندازها و چاله ها گناه بزرگيه . براي اينکه در نهايت آدم به دره سقوط مي کنه .
فکر آدم هم مثل همون جاده است که دست اندازهايي داره . مثل خشم و ترس و حسادت و .... . ولي رها کردن فرمان فکر و دادن اختيار اون به دست اندازها خيلي خطرناکه .

سه‌شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۳

بند عيش واقعا خيلي خوش گذشت . ولي آخه بابا جاده ساختن هم جا داره . يعني چي سر کوه جاده مي سازيد و هي سنگهاي هرکدوم اين هوا ول مي ديد پايين ؟

من آدم ناتوراليست و صلح سبزي و از اين جور چيزها نيستم . ولي وقتي ديدم خانواده اي که نزديک ما بودند دو پسر قلچماقشون رو فرستادند بالاي درخت و شاخه هاي تازه و سبز رو با چه قساوتي مي کنند در حالي که کلي چوب خشک روي زمين بود ، واقعا دلم سوخت . اين تازه جدا از مزاحمت اونها براي ما بود .
وقتي يه چوب به کلفتي ۴ ۵ سانت رو از بالا ول مي کنند پايين که کنارت مي خوره زمين . در حالي که داره خوابت مي بره و يه عالمه خرده چوب رو مي ريزند تو سرت ، اين اگه مزاحمت نيست پس چيه ؟
----------------------------

اين مريضي دست از سر من بر نمي داره که نمي داره . ۴ ۵ روزه يه درد عجيب افتاده تو جونم . بالاي ابروي چپم همين جور درد مي کنه . فکر کنم مقاومت بي فايده است و بايد برم دکتر .
----------------------------

خامي کردم و بي تجربگي . واقعا هم متاسفم . چوب بي تجربگي و اعتماد به دوستي که با رئيسم داشتم رو خوردم . ديگه هيچوقت بي قرارداد مکتوب کاري براي کسي نمي کنم.
مهندس همت يار ، رئيس هيات مديره شرکت آب آرا سازه رو هم جز اينکه همراه با بدترين آرزوها به خدا بسپارم ، چه کار مي تونم بکنم . وقتي از قرارداد نداشتن من بدترين سوء استفاده رو مي کنه و مي گه ما که تعهدي به شما نداديم ؟
وقتي بعد از ۴ ماه دستم اينقدر خاليه ، اونهم به خاطر شخصيت يه همچين فردي و سادگي خودم ، بدجوري احساس شکست مي کنم .
----------------------------

روزهاي تلخيه . سنگين و پر از نا اميدي . غير از پناه بردن به دستهاي گرم عزيز دلم و سر گذاشتن تو دامن حاميان هميشگيم ، پدر و مادرم ، براي نشکستن چه کار بايد بکنم ؟
خدايا من کمک مي خواااااااااااااااااااااام !
----------------------------


ببار اي بارون ببار
در شباي تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
ببار اي بارون

ناراحتي مثل يه کرم داره تو وجودم وول مي زنه . نکنه کوهمرد عاشق داره ترک مي خوره ؟
ولي نه ! کوه هيچوقت خراب نمي شه . پس کوهمرد هم بايد محکم باشه . اونقدر که سايه اش جلوي هر طوفاني رو بگيره . جلوي هر طوفاني ...
----------------------------

عزيز دلم ، واقعا از تو ممنونم که تو اين شرايط من رو درک مي کني . بعضي وقتها از خودم تعجب مي کنم که چه جور تونستم يه انتخاب کاملا درست داشته باشم . ممنونم که اينقدر با من همدلي و همراه ...

پنجشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۳

اگر خدا بخواد و مشکلي پيش نياد فردا داريم ميريم کوه . بند عيش کوهيه بالاي حصارک و واقعا خوشگل. جاي همه تون خالي ....
((===*====))

اين منتقل کردن آرشيو پرشين بلاگ به اينجا هم عجب کاريه ها ! فعلا که حسابي من رو سر کار گذاشته !
((===*====))

شفاف سازي هم چيز خوبيه . حتي اگر 4 ماه طول بکشه !
((===*====))

مرا بسي ميل افزون شده که سر خود چنان به ديوار بکوبم که ديوار ويران گردد ! بابا سرم درد مي کنه !
((===*====))


اينم يه جمله کوتاه :
سرماي دستان زندگي را تنها آتش عشق مي شکند ....
ولي فکر کنم تفسير بلندي براش لازمه . نه ؟

سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۳

يکي يه کلنگ به من بده تا سقف شرکتمون رو رو سر بعضي ها خراب کنم !!!!
---------------------

ديروز با عزيز دلم رفتيم پارکي که اوايل با هم خيلي مي رفتيم. يکسالي بود اونجا نرفته بوديم. تجديد خاطره خيلي خوشگلي بود . دلم مي خواد بازم بريم اونجا ...
---------------------

فکر کنم ننه سرما با عمو نوروز دست به يکي کردند که منو هي سرما بدند . بابا مثل اينکه 18 فروردينه ها !!!!
---------------------

اميدوارم هرچي زودتر يه نفر جلوي اين آشوبهاي عراق رو بگيره ! فکر اينکه يه احمق تندرو هيچ چيز نفهم مثل اين جوجه طلبه (صدر) تو عراق کاره اي بشه واقعا وحشت آوره ! مخصوصا با تفکرات ضد ايراني اون !!!!
---------------------

مار از پونه بدش مياد ، آخه پونه دختر جيغ جيغوييه !!!
---------------------

دوم شدن بيل گيتس در ليست ثروتمندترين افراد جهان ، اون هم به دليل کاهش ارزش دلار در برابر يورو ، خبر جالب امروز بود .
---------------------


مهربانم
بار سنگين فراقت
کرده خم اين کوهمرد ناشکيبا

تا شدم من
همچو ني
در بازي طوفان دريا

آي بشنو
اين صدا
بشکستن جام دلم بود

واي بنگر
قامتم را
خم شده از دوري تو

دست گيرم
تا دوباره
هچو کوهي سخت گردم

پنجشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۳

ديروز که سالگرد 12 فروردين بود تلويزيون تکه فيلمهايي از روز 12 فروردين 58 نشون مي داد و با مردمي که تو صف راي دادن بودند مصاحبه مي کرد. خيلي جالب بود . ديدن مردهايي که با کراوات راي مي دادند و زنهايي که بدون روسري تو صف ايستاده بودند تا انتخاب کنند : جمهوري اسلامي ايران ، آري يا نه ؟
ديدن اين صحنه ها باعث مي شه تا بعضي از آقايون که انقلاب رو فقط کار خودشون مي دونند و به همين دليل هر نسخه اي بخواند براي مردم مي پيچند جلوي اين سوال قرار بگيرند که مکر اين مردم هم با راي آري تو اون روز به استقرار اين نظام کمک نکردند ؟
بگذريم ...
جالب ترين قسمت مصاحبه با يک زن زرتشتي بود که با چند نفر ديگه و همگي بدون روسري تو صف ايستاده بودند. اون زن مي گفت هدفش از راي دادن به جمهوري اسلامي اينه که از حقوقي برابر با يک مرد مسلمان برخوردار شه و بتونه فعالتر و آزادانه به فعاليتهاي حقوقي خود ادامه بده . نمي دونم اون زن هنوز زنده است و اگر زنده است برنامه ديروز رو ديده يا نه ؟
ولي جدا دلم مي خواست امروز نظرش را راجع به حرفهايي که زده بدونم و ببينم به آرماني که داشت رسيده يا نه ؟