پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۱

خودم می دونم تا به حال هر چی نوشتم چيزای پيش پا افتاده و سطحی بوده !
ولی من تا تکليفم با اين لوگو مشخص نشه شروع به نوشتن نمی کنم !
با اين توضيح از دوستانی که با ديدن نام کوهمرد به اين سايت سرزدند و از اينجا دست خالی برگشتند عذر می خواهم !

چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۱

با ۱ روز تاخير !
همون تولد رو می گم . خيلی خوب بود. هرچند شب قبلش نخوابیده بودم. تا صبح پای این لعنتی داشتم download می کردم . تازه صبح هم بايد می رفتم دانشگاه . فکر نکنم هيچ وقت تا به حال اينقدر خنده دار شده بودم . تو هر ماشينی می نشستم ۳۰ ثانيه بعد خواب بودم .
بعد از ظهر هم که تولد و از اين حرفا . خيلی شانس آوردم که خوابم نبرد . وگرنه با سر می رفتم تو کيک .
ولی جدا خيلی عالی بود . من همين جا رسماْ از بانی جشن تشکر می کنم که به دنيا اومد . دليلش رو هم که خودش ديد .
بعدشم که برگشتن به خونه و خواب آلودگی تو راه . از اونجايی که من تازگيها می تونم ايستاده هم بخوابم ! ۲ ۳ بار وقتی بيدار شدم که داشتم می افتادم . طوری که وقتی یک صندلی کنارم خالی شد اون بنده خدايی که يکی دو بار تو بغلش غش کردم منو به زور نشوند رو صندلی . احتمالاْ برای تامين جانی خودش !
وقتی هم رسيدم خونه ۴۰ ثانيه بعد خواب بودم و وقتی بيدار شدم ۱۲ ساعت بعد بود . فکر کنم با يک کم تلاش بتونم رکورد خرس قطبی رو بشکنم !

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۱

برای ثبت در تاریخ !!!
خوب . امروز يه تولد پيش رومه. جای همه دوستا رو خالی می کنم. اميدوارم خوش بگذره .
آمان از اينکه آدم از عزيزش دور بيفته ! مخصوصا اگر اين دوری همراه با بی خبری باشه و بدتر اينکه اين بی خبری همراه با نگرانی باشه .
دلم نمی خواد اين روزا دوباره تکرار بشه. تحمل این روزا واقعا سخت بود . فقط خوشحالم که اين روزا تموم شد . چون ديگه تحملم رو از دست داده بودم .

سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۱

تا حالا فکر کرديد اگر يه تيکه کيک بخوره تو صورتتون چه احساسی به شما دست می ده ؟ مخصوصاْ اگر تازه از حمام اومده باشيد .
شما رو نمی دونم ولی من ديشب اين حس رو تجربه کردم !!!!!!!
امشب مثلا خير سرم اومدم خونه کوروش درس بخونم. اونقدر فيلم توپ نشونم داد که از درس خوندن افتادم. احتمالا فردا هم بيفتم . البته از امتحان .
اگر خواستيد به جای من بهش بد و بيراه بگيد بهش email بزنيد.

یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۱

بلاگ دختر دهاتی رو میخوندم . واقعاً ناراحتم کرد . از یک طرف از دست اون طرف که این قدر بی وفا بود حرصم گرفت و از طرف دیگه نمی فهمم این دختر چرا خودشو وقف چنین آدمی کرده . ....
سلام
راستش می دونم این اسم عجیب که هیچ ، غریبم هست . ولی خوب دیگه . چه می شه کرد ؟ البته بیشتر
دلیلش علاقه است ، نه جنون !!!

پنجشنبه و جمعه توچال بودم . با یکی از دوستان خوبم. (احسان) شب ساعت ۳ صبح رسیدیم قله ، صبح هم اومدیم شهرستانک . خیلی حال داد . تمام مسیر سبز بود . چه گلهایی ! چه جونورهایی ! همه چی خیلی قشنگ بود . شهرستانک هم که زیر هر سنگش یه چشمه دراومده . خلاصه ! اگر اهل کوه رفتن هستید

زودتر برید که خیلی حال میده .
بابا عجب غلطی کرديم خواستيم اينجا هم بلاگ داشته باشيم. ۴ روزه دارم زور می زنم قالبش رو عوض کنم نمیشه . ولی عیب نداره : زور زدن بر جوانان عیب نیست . راستی این هم هست.
کسی می دونه چه جوری میشه بلاگ رو از روی Blogger پاک کرد ؟

جمعه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۱

سلام
راستش خيلی وقته مشتری بلاگهای خيليهاتونم !
خصوصاْ زهرا . دلم می خواد منم حرفامو باهاتون بزنم ! ولی بايد چند روز ديگه صبر کنم . آخه وسط امتحانهامم !
پس تا بعد