دوشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۲

تقديم به عزيز دلم كه ساعتهاي دوري از او برايم چون شبهاي زمستان بي نور و گرماست و لحظات با او بودنم همچون شكوفه هاي بهاري سرشار از عطر و زيبايي :

نازنين
در خلوت اين تك ستاره
كنج تاريكي در اين سوز شبانه
گرچه رويت نيست پيدا

دست يادت
لحظه لحظه
در ميان زلف اين ذهن خيال اندود پران
مي زند چنگ و ز ديده
اشك مي ريزد به دامن

ماهتاب ظلمت شبهاي سرما
آفتاب روشني بخش شب اهريمن آلوده
اي ز تو اين جام لبريز و
ز تو اين قلب روشن
آي اي شعر دل پر خواهش من

كاش تا دست نوازش
همچو مرهم بركشي بر بال زخمي
تا دوباره بال پروازم
به سوي آسمانهاي پر از شادي
گشايم

هیچ نظری موجود نیست: