دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۳

تصادف

امروز از اتوبان همت که پيچيدم توي شيخ بهايي يک دوو کنار من مي اومد بالا و من بين اون و جدول کنار خيابون بودم . من ديدم که اون راهنما نمي زنه و فکر کردم مستقيم مي ره که يک دفعه اون ناگهاني پيچيد جلوي من و طبيعتا تصادف شد که موتور من دو تا قلوه هاش ، شيشه جلو و يکي از آينه هاش شکست و طوقه جلو کاملا کج شد . در اون ماشين هم ٢٠ سانتي رفت تو و ديگه باز نمي شد . راننده که يک زن بود سرعت زياد من رو دليل تصادف مي دونست و من عدم رعايت حق تقدم و عدم استفاده از راهنماي اون . خلاصه خسارت من رو داد و من موتور رو بردم موتورسازي.
ساعت 12 که ديگه موتور نداشتم تصميم گرفتم که برم کلاس و سوار تاکسي از ميدان رسالت بطرف دردشت مي رفتم که سر يک چهار راه يک پرايد بعد از اينکه نزديک ٢٠ متر بدون توقف اومد بدون ترمز کوبيد به ماشين ما و اين بار ديگه شدت تصادف من رو شوکه کرد . من چون وسط و جلو نشسته بودم صدمه اي نديدم و غير از بازو و زانوم جايي درد نگرفت . خلاصه امروز دو تا تصادف مشتي دشت کرديم براي گذران اموراتمون.

۱ نظر:

Taher گفت...

سلام.بپا دیگه.بهت میگم که با عزرائیل و میکائیل و ...قرار داد داری واسه همین میگم