سه‌شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۲

زندگی نوشتن دفترهاست
و پاره کردن اونها....

ولی دوستی می‌گفت :
زندگی نوشتن دفترهاست
و انتظار کشیدن
تا کسی بیاد و اونها رو بخونه و بفهمه ....
-------------------------------------------------
هووووووووووووووراااااااااااااااا
بله ديگه . بالاخره با موتور عزيز از هفت خان گذشتيم و موتورم آزاد شد . وقتی بالاخره درش آوردم ديگه يک قرون تو جيبم نمونده بود . آخه ۷۵۰۰ تومان پول پارکينگ دادم .
يک بنده خدايی هم از شهر ری اومده بود . ۱۵۰۰ تومان کم داشت که بهش قرض دادم .
۲۰۰ تومان پول شيرينی
۲۰۰ تومان هم پول نصب پلاک و .....
خلاصه يه علت بی‌پولی نتونستم برم دنبال گواهينامه . همچنان دعا کنيد ...
-------------------------------------------------
بعد از خلاصی از دست اين جريانها فالوده يزدی خيلی می‌چسبه ها !!!!!!!!!

هیچ نظری موجود نیست: