بارون بارونه زمينا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
گل نسا جونم تو شاليزاره
برنج میکاره
میترسم بچاد طاقت نداره طاقت نداره
....
----------------------------------------------------
آقا چه بلايی اومد سر من ..
داشتم تو اتوبان همت میاومدم که بارون شروع شد . چه بارونی .... سيل میاومد .
خلاصه با ديد تقريبا کور داشتم میاومدم که يهو زير پل شريعتی اوضاع يه جوری شد ..
سرعتم کم شد و خلاصه پت پت و ....
نگاه کردم ديدم تقريبا تا نصف موتور لای آب رفته ....
شانس آوردم موتور خاموش نشد و تونستم از اون درياچه بيام بيرون ....
----------------------------------------------------
ديروز داشتم برميگشتم خونه که تو اتوبان جهان کودک بنزينم تموم شد . از بس بیحواسم يادم رفته بود بنزين بزنم.... خلاصه خواستم از باک ذخيره استفاده کنم که ديدم بدشانسی از اول رو باک ذخيره بودم ... خلاصه با بدبختی خودمو تا ميدون رسالت رسوندم .... و بنزين زدم.
ولی چيزی که جالب بود اين بود که حتی يک نفرم از من نپرسيد مشکلم چيه . چه برسه به اينکه کمکم کنند ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر