موقع برگشتن من و عزيز دلم روی موتور نشسته بوديم و داشتيم يواش يواش میاومديم خونه . ولی يه جا سر يک پيچ که دست راستمون هم يک شيب ۶۰ درجه با عمق ۱۰ تا ۱۵ متر هم بود يهو يه پژوييه که از روبرو میاومد هوس کرد سر پيچ سبقت بگيره .
يک لحظه کامل مرگو ديدم جلوی چشمام . به سختی تو يک فاصله ۵/۱ متری موتور رو نگه داشتم . در حالی که تا لبه اون شيب ۱۰ سانتیمتر بيشتر نمونده بود . اونقدر عصبانی شدم که با اينکه هميشه سعی میکنم تو چنين مواقعی حتی تو دلم بد و بيراه نگم نتونستم جلوی خودمو بگيرم و با عصبانيت بهش گفتم (( گوساله !!!!! ))

خلاصه به خير گذشت .

خدا به کوهمرد عاشق يک فرصت ديگه داد . اميدوارم اين فرصتو خراب نکنم ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر