شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۲

عروسي

هورا ...
بالاخره يک عروسي باحال ديديم. توضيح براي دوستان که ٩٥ درصد عروسيهايي که رفتم بصورت جدا بوده . يعني خانم ها تو يه سالن و آقايون تو يک سالن ديگه.
خوب نتيجه هم معلومه . آقايون که معمولا حال ندارند و وقتشون رو به نگاه کردن به در و ديوار و گوش کردن به جوکهاي بي مزه مجري و احيانا سيگار کشيدن و حسرت خوردن بابت سر و صدايي که از شادي خانمها بلند شده اختصاص مي دهند.
از اوضاع سالن خانمها خبري در دست نيست...

ديشب عروسي دختر عمه عزيز دلم بود . باز هم سالن جدا بود و وقتي اول برنامه با شعبده بازي الکي مجري شروع شد با خودم گفتم بازم يکي از اون عروسيهاي خسته کننده. ولي وقتي مجري دوم که يک قلمبه انرژي بود برنامه رو دستش گرفت بايد مي ديديد چکار کرد. شايد ديشب بيش از نيمي از مردهاي سالن رو بلند کرده بود و مي رقصوند. از همه بيشتر داماد که نيم ساعت اول رو يک تيکه مي رقصيد و بعدش هم چند بار ١٠ دقيقه يا بيشتر رقصيد.
سالن انگار يک تيکه تکون و جنبش شده بود.
شايد بگيد اين چقدر نديد بديده . ولي باور کنيد از ساعت ٢١ تا ٢٤ اين همه جمعيت رو با آهنگ هاي بندري و شبه بندري رقصوندن کار ساده اي نيست.
اون هم تو جمعي که همه مرد بودند.

نکته ها :
١- با آهنگ خيالي نيست شادمهر تکنو رقصيدن نديده بوديم که ديديم.
٢- بامزه اينکه کسي که تکنو مي رقصيد وقتي توسط مجري دعوت شد تا وسط بياد چند دقيقه اي رو صرف عوض کردن کفش و پوشيدن کفش مخصوص تکنو کرد.
٣- خلاصه عروسي اين يزديها خيلي باحاله. از من به شما نصيحت . سعي کنيد باهاشون فاميل شيد که خيلي خوش مي گذره.

هیچ نظری موجود نیست: